تاریخچه به وجود امدن دیسکو

روزی شیخ سر سفره دیسی که درونش کباب بودندی را برداشت و آن را در خشتک خود پنهان کردندی
و ناله سر داد که دیس کو؟؟؟
مریدان هرکدام به دنبال دیس روانه گشتند و در پی آن در آمدند
و مایوس از پیدایش دیس پیش شیخ شرف یاب شدنی
ناگه شیخ خنده ای بس شیطانی سر داد و بگفت همانا که دیس در خشتک خود پنهان کردیم تا شما را اسگل بنماییم و بساط سرور و مفرح ذاتی فراهم کنیم
مریدان که از این شوخی شیخ ب شگفت آمدند جملگی خشتک بدریدند و دیوانه شدندی و به شادی پرداختند و هلکوپتری ها و بریک ها زدندی و عده ای سر به ره بیابان نهادند یکی از مریدان از شدت ذوق چنان خشتک میدرید و بالا پایین میجهید که گویی آسمان به زمین نازل شده
روایت است برخی از مریدان از شدت هیجان به همراه خشتک ؛ خود را نیز دریدند و به دیار باقی شتافتند
از آنجا بود که به مکانی که در آن به شادی میپرداختند " دیس کو " گفته شد و بر اثر گذشت زمان به " دیسکو " تبدیل گشت

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نادم چهارشنبه 8 مرداد 1393 ساعت 08:44 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

به قول یه دوست :

تعویض یا تبدیل نمی خواهم ... دلم " تغـییر " می خواهد !

تغییری که درونم را دگرگون کند...
روشن کند...
امیدوار کند...
چیزی که ابدی باشد و برای یک بار هم که شده

بیشتر از " یک لحظه " دوام داشته باشد !
با خودم می گویم شاید ...
شاید هنوز وقتش نرسیده!!!
کسی چه میداند...!
شاید هنوز راه رسیدن را پیدا نکرده!!!
اما حسی به من می گوید بالاخره پیدا می کند...
و تا آن روز فقط از من یک چیز می خواهد ...
باشد ای اتفاق ! ...
گرچه کمی پیرتر شده ام
با اینکه دیگر مثل آنوقت ها عجیب نیستم
اما خیالت راحت باشد...
من صبورم...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.