وقتی....

 

وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست

وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره

وقتی کسی را از دست می دی ، حتما لیاقتت را نداشته

وقتی تو زندگیت ،  زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری

وقتی بیمار می شی ، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده

وقتی دیگران بهت بدی می کنند ، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو

نشون بدی

وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش می  یاد ، حتماً داری امتحان پس می دی

وقتی همه ی درها به روت بسته می شه، حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی

بابت صبر و شکیبایی بهت بده

وقتی سختی پشت سختی می یاد ،حتماً وقتشه روحت متعالی بشه

وقتی دلت تنگ می شه ،  حتماً  وقتشه با خدای خودت تنها باشی

میـــــــــــلاد حضـــــــــــرتــــــ معصــــــومــــــهــــ  روز دختـــــــــر مبــــارکــــــــ.


ولادت حضرت معصومه,حضرت فاطمه معصومه (ع),روز دختر,میلاد حضرت معصومه و روز دختر

کاش

خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره... به کسی توجه نمی کنه، از کسی خجالت نمی کشه، می باره و می باره و... اینقدر می باره تا  آبی شه،‌آفتابی شه..!!
کاش...
کاش می شد مثل آسمون بود...
کاش می شد وقتی دلت گرفت، اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی؛ بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده؛‌انگار نه انگار که غمی بوده؛ همه چیز فراموشت بشه... !!
کاش می شد...

سکوت

سکوت اتاقم را دوست دارم


و آنرا حتی با صدای ترکیدن بغضم نخواهم شکست


بغضم را فرو خواهد خورد اما سکوت را ادامه خواهم داد


تاریکی مطلق اتاقم را با هیچ نوری از بین نخواهم برد


حتی با برق نگاهم


چشم هایم را مدت هاست به روی همه چیز بسته ام


چرا که تاریکی اتاقم کمرنگ نشود

 

از من نرنــــــــــجید ...

من نه مغــــــرورم نه بی احســـــاس ...

فقط خســــته ام !

خسته از اعتــــــمادی بیــــجا ...

برای همین قفلی محکم بر دل زده ام !




בلَم نَـﮧ "عِشــق" مے خـפּاهَـב

نـَﮧ "
בروغ هــاے قَشَنگ"

نَـﮧ "اِ
בعــا هاے بـُزُرگ"

نَــﮧ "بـُـزُرگ هــاے پـُر اِ
בعــا"


בلَم "یِک فِنجان قَهـوه בاغ" مے خـواهَـב




و یــِک "
בوســت" کـِـﮧ بِشَــو ב با او حَــرف زَב





بچه که بودیم ::
دل دردهارا به یک زبان ناله میکردیم همه میفهمیدند
بزرگ که شدیم درد دلها را به صد زبان میگوئیم کسی نمیفهمد








گاهـــــی دلـت از زنا نـگـــــی ات مـــــــیـگیـرد
مـی خـواهــــــــــی کـودکـــ بـاشــی
دخـتـر بـچـه ای  که بـه هـر بـهانـه ای بـه هر آغـوشـــــی پـنــــاه مـی بـرد
و آســـــــوده اشک مـی ریـخت
زن که بـاشــــــــــی

بـایـــــــد بغـض های زیـادی را بـی صـدا دفن کنـــــــــی






دانشجو واستاد

یه ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﻠﻒ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ . ﻭﻟﯽ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻭ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﻭﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ . ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ :

 ﮔﺎﻭﻫﺎ ﺑﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﺎ ﻏﺬﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻥ .

ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻠﻪ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﻢ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﺮﻡ ﯾﻪ ﺟﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯿﺸﯿﻨﻢ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﺪﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺑﺰﻧﻪ ﺩﻫﻦ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﺭﻭ ﺳﺮﻭﯾﺲ ﮐﻨﻪ ! ﺳﺮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﺭﻗﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﺭﻭ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻮ ﭘﺎﺱ ﮐﻨﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺶ ﻣﯿﮕﻪ :

ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻢ ﺍﮔﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺑﺪﯼ ﻧﻤﺮﻩ ﺗﻮ ﻣﯿﺪﻡ . ﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﺍﯾﻨﻪ : ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﯿﺴﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻮ ﮐﺪﻭﻣﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﺮ ﭘﻮﻝ !

 ﺍﺳﺘﺎﺩ : ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﭘﻮﻟﻪ !

 ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ: ﺑﻠﻪ ﺩﻗﯿﻘﺎ ! ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰﯾﻮ ﻭﺭﻣﯿﺪﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﻧﺶ ﺑﻪ ﺟﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﮔﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻪ " ﮔﺎﻭ " ﻭ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ . ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻪ ﺍﺯ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺮﻩ ﺑﯿﺮﺭﻭﻥ ﻭﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻌﺪ ﻣﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩﺵ ﻣﯿﮕﻪ :

 ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﭘﺎﯼ ﺑﺮﮔﻪ ﻣﻦ ﺍﻣﻀﺎﺗﻮﻧﻮ ﺯﺩﯾﻦ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﺮﻩ ﻣﻨﻮ ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﺭﻓﺖ ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ

نامه

یک روز خانومی قبل از برگشتن همسرش از سرکار، در نامه ای نوشت:

من خونه رو تا ابد ترک کردم و دیگه حاضر نیستم باتو زندگی کنم....


.


.


.


.


و نامه رو گذاشت روی میز و خودش رفت زیر تختخواب قایم شد


که عکس العمل شوهرش رو بعد از خواندن نامه ببینه!!


شوهر خسته از سر کار اومد خونه و وارد اتاق خواب شد


و چشمش به کاغذ روی میز افتاد و نامه همسرش روخوند...


پس از خواندن نامه با تمام خونسردی روی کاغذ چیزی نوشت


در همین حین زنگ موبایل شوهر بصدا در میاد و شوهر جواب میده:


سلام عزیزم ، من فقط لباسامو عوض کنم میام، منتظرم باش فداتشم


خداروشکر این عفریته ، زنم از خونه رفته و برای همیشه گورشو گم کرده،


انشاالله دیگه ریختش رو نبینم


اصلا ازدواجم با اون بزرگترین اشتباه زندگیم بود،،،


کاش قبل از اینکه ریخت مکروهش رو میدیدم با تو اشنا میشدم


الهی که قربون اون روی ماهت برم عزیزدلم منتظرم باش من تا نیم ساعت دیگه پیشتم.


و بعد در حالیکه داشت زیر لب اواز میخوند از خونه خارج شد


زن که از شدت عصبانیت و ناراحتی داشت دق میکرد و پرپر میشد


بعد از خروج شوهرش ، از زیر تختخواب بیرون اومد و


رفت ببینه شوهرش چی روی کاغذ نوشته...


.


.


دید شوهرش نوشته:


خنگول دیوونه کف پای چپت معلوم بود..


آخه آی کیو لااقل خوب خودتو استتار میکردی، من میرم نون بگیرم و برگردم

 

تاریخچه به وجود امدن دیسکو

روزی شیخ سر سفره دیسی که درونش کباب بودندی را برداشت و آن را در خشتک خود پنهان کردندی
و ناله سر داد که دیس کو؟؟؟
مریدان هرکدام به دنبال دیس روانه گشتند و در پی آن در آمدند
و مایوس از پیدایش دیس پیش شیخ شرف یاب شدنی
ناگه شیخ خنده ای بس شیطانی سر داد و بگفت همانا که دیس در خشتک خود پنهان کردیم تا شما را اسگل بنماییم و بساط سرور و مفرح ذاتی فراهم کنیم
مریدان که از این شوخی شیخ ب شگفت آمدند جملگی خشتک بدریدند و دیوانه شدندی و به شادی پرداختند و هلکوپتری ها و بریک ها زدندی و عده ای سر به ره بیابان نهادند یکی از مریدان از شدت ذوق چنان خشتک میدرید و بالا پایین میجهید که گویی آسمان به زمین نازل شده
روایت است برخی از مریدان از شدت هیجان به همراه خشتک ؛ خود را نیز دریدند و به دیار باقی شتافتند
از آنجا بود که به مکانی که در آن به شادی میپرداختند " دیس کو " گفته شد و بر اثر گذشت زمان به " دیسکو " تبدیل گشت

 

بیکـار بـودم گـفتم الکی یه پیـام برا چند نـفر بـفرستم یه جوابی بدن بخندیم:

پـیـام دادم ..

سلام قـلفونت بلم عجـیـقـم جـوجـوت دلـش بلای آغـوش گـلمـت تـنگ شـده

فرستادمش واسه چند تا شماره الکے 

یکیش جواب داد:
وای مریم میدونستم بالاخره بر میگردی,میدونستم میبخشیم بیا بغلم
من : چشم عجیج دلم
اون :حالا یه بوس بده
من : 0_o دیدم داره خاک بر سری میشه دیگه جوابشو ندادم :|

یکیش زنگ زد با صدا دخترونه گفتم الوووو

یه صدای کلفتے گف : الو و درد پدر سوخته ول کن بچم رو ,,, سعید میخواد درسشو بخونه
من : ولے من بدون سعید میمیرم
سعید عجق منه سعیددددددد دوست دارم قوفونت بلم
اون : شتلــــــــــق (صدای شتلق طوری بود که کاملا مشهود بود گوشے رو تو سر سعید خورد کرده )

یکیش پیام داد :

زنم پیشم نشسته بـعدا جـواب میدم باز که سیم کارتتو عوض کردی
من : ؟_؟

نـتیـجـه گیـری اخـلاقـی : بـه پـدر مـادر خـود نـیکـے کنیـد :|

9 واقعیت راجب شما

سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا
سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا

سیا سیا سیا سیا سیا سیا سیا


1-شما آنقدر تنبل هستید که این 26 تا سیا رو نخوندین

2-شما آنقدر سهل انگارهستید که متوجه نشدید یکی از آن ها سینا میباشد

3-شما آنقدر ساده هستید که رفتید بالا و پیدا نکردید

4-من شما را سر کار گذاشتم

5-دارید میسوزید

6-بی مزه هم خودتی

7-از اینکه شما را سرکار گذاشتم خوشحال باشید

8-الان نفهمیدید که خوشحال رو اشتباه نوشته بودم

9-بازم رفتید چک کردید ولی من بازم سرکارتون گذاشتم درست بود

 

ماجرای فوق‌العاده ترسناک


 


یک شب موقع برگشتن از ده پدری، جای اینکه از جاده اصلی بیام
یاد بابام افتادم که می‌گفت: جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه! ....
من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی. 20کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد. 
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت.

اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم!!

راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.

با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام وبی صدا بغل دستم وایساد.من هم بی معطلی پریدم توش.

اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم.

وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!خیلی ترسیدم!

داشتم به خودم میومدم که ماشین یهو همونطور بی صدا راه افتاد.هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعدو برق دیدم یه پیچ جلومونه!تمام تنم یخ کرده بود.

نمیتونستم حتی جیغ بکشم، ماشین هم همینطور داشت میرفت طرف دره.تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.

تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم.

ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت، یه دست میومد و فرمون رو میپیچوند.

از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم.در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون.

اینقدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم.دویدم به سمت آبادی که نور ازش میومد رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین

بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم، وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند

یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو، یکیشون داد زد:



ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیمسوار شده بود!!!؟

جمله عاشقانه حیف نون به نامزدش
دوستت دارم به اندازه همه اذون های مغرب ماه رمضون!

.

.

در این شبهای عزیز و با برکت سر سفره افطار دستاتو بالا ببر و
برای رضای خدا همون جا نگهدار تا بقیه هم یه لقمه بخورن!


ﺑﻪ سلـاﻣﺘـی ﺩﻫﻪ ﻫﻔﺘﺎﺩﯾﺎ....

ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺗﯿﭗ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻮ ﺑﺰنن / ﺧﯿﺎﺑﻮﻧﺎ ﭘﺮ از ﮔﺸﺖ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﺷﺪ ...
ﺍﻭﻣﺪﻥ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺑﺪﻥ / آﺯﺍﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﺳﺮﯼ ﺭﻭ ﯾﮑﯽ ﮐﺮﺩﻥ ...
ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺑﺮﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎه / ﺩﺧﺘﺮ ﭘﺴﺮ جدا کردن ...
ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻣﻌﺎﻓﯿﺖ ﺑﮕﯿﺮﻥ / 99 ﺩﺭﺻﺪ ﻣﻌﺎﻓﯿﺖ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ...
اومدن گواهینامه بگیرن / ماشین و موتور شد قیمت خونه ...

دهه شصتیا نسـل سـوخـتن ، درست ... 
اما هفتادیا خـاکسـتر شدن ...
ﺑﻪ ﺳـلـاﻣﺘـی ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭﻥ ...
ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﻟﺸﻮﻧﻮ ﺑﺪﺟﻮﺭ ﭘﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ...
ﺑﻪ سلـاﻣﺘـی ﻫﻤﻪ ﺩﻫﻪ ﻫﻔﺘﺎﺩیا ...

وقتی پرنده ای زنده است  ، مورچه ها را می خورد.وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند.!

زمانه و شرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند.

در زندگی ، هیچ کسی راتحقیر یا آزار نکنید.شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد زمان از شما قدرتمند تر است.!!!!!!!

یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد.اما وقتی زمانش برسد ، فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیون ها درخت کافیست.....

پس خوب باشید و خوبی کنید.

خانواده ی مفید

اگه پسرا نبودن ؟!!

اگه پسرا نبودن کی مامانا رو دق می داد ؟

اگه پسرا نبودن به کی می گفتن اوا خواهر ؟

اگه پسرا نبودن کی شلوار کردی می پوشید بیاد تو کوچه ؟

اگه پسرا نبودن کی مجنون می شد ؟

اگه پسرا نبودن کی خونه رو می کرد باغ وحش ؟

اگه پسرا نبودن تو دانشگاه استاد کیو ضایع می کرد ؟

اگه پسرا نبودن کی خالی می بست ؟

اگه پسرا نبودن دخترا به چی می خندیدن ؟

اگه پسرا نبودن کی چرت و پرت می گفت ؟

اگه پسرا نبودن کی زورگویی می کرد ؟

اگه پسرا نبودن کی مغنی می شد ؟

اگه پسرا نبودن کی کرم می ریخت ؟

اگه پسرا نبودن کی ابروهاشو بر می داشت ؟

اگه پسرا نبودن دخترا کیو سر کار می ذاشتن ؟

اگه پسرا نبودن دخترا کیو تیغ می زدن ؟

اگه پسرا نبودن کی تو کلاس می رفت گچ می یاورد ؟

اگه پسرا نبودن کی آشغالا رو میذاشت جلوی در ؟

اگه دخترا نبودن ؟!!

اگه دخترا نبودن کی یه ساعت جلوی آینه وای میستاد ؟

اگه دخترا نبودن پسرا به کی متلک می گفتن ؟

اگه دخترا نبودن کی به مامان جون کمک می کرد ؟

اگه دخترا نبودن پسرا صبح تا شب با کی حرف می زدن ؟

اگه دخترا نبودن کی درس می خوند ؟

اگه دخترا نبودن کی ناز می کرد ؟

اگه دخترا نبودن کی از سوسک می ترسید ؟

اگه دخترا نبودن کی جیغ می زد ؟

اگه دخترا نبودن کی خودشو واسه پسرا لوس می کرد ؟

اگه دخترا نبودن کی خواهرشوهرمی شد ؟

اگه دخترا نبودن جراحان پلاستیک ، دماغ کیوعمل می کردن ؟

اگه دخترا نبودن کی عزیز بابا بود ؟

اگه دخترا نبودن به کی می گفتن صغری ؟

اگه دخترا نبودن کی مانتوی تنگ می پوشید ؟

اگه بابا ها نبودن ؟!!!

اگه باباها نبودن کی به دخترا می گفت : روسریتو بکش جلو ؟

اگه باباها نبودن کی به پسرا پول تو جیبی می داد ؟

اگه باباها نبودن کی قربون صدقه ی دخترا می رفت ؟

اگه باباها نبودن کی از دست پخت مامان ایراد می گرفت ؟

اگه باباها نبودن دخترا کیو وقتی از سرکار میومد بوس می کردن ؟

اگه باباها نبودن کی بچه بی تربیتا رو تنبیه می کرد ؟

اگه باباها نبودن کی هوو می آورد سر مامانا ؟

اگه باباها نبودن به کی می گفتن زن ذلیل ؟

اگه باباها نبودن بچه ها چطوری الاغ سواری می کردن ؟

اگه باباها نبودن کدوم بچه ای مجبورمی شد شب خودشو بزنه به خواب ؟

اگه باباها نبودن به کی می گفتن پدرسوخته ؟

اگه مامانا نبودن ؟!!

اگه مامانا نبودن باباها چی کار می کردن ؟ ( دق !! (

اگه مامانا نبودن تلفن به چه درد می خورد ؟

اگه مامانا نبودن کی به بچه ها یه توپ دارم قلقلیه یاد می داد ؟

اگه مامانا نبودن کی از بچه ها جلو باباشون دفاع می کرد ؟

اگه مامانا نبودن روز مادر کی بود ؟

اگه مامانا نبودن کی غصه می خورد ؟

اگه مامانا نبودن بچه ننه به کی می گفتن ؟

اگه مامانا نبودن شما ها رو کی به دنیا می آورد ؟

اگه مامانا نبودن کی کجا چی کار می کرد ؟

اگه اینترنت نبود ؟!!

اگه اینترنت نبود کی ۶۰ تا اسم داشت ؟

اگه اینترنت نبود کافی نت چی بید ؟

اگه اینترنت نبود علافا چی کار می کردن ؟

اگه اینترنت نبود هکرا با چی ور می رفتن ؟

اگه اینترنت نبود کی از راه به درمی شد ؟

اگه اینترنت نبود چطوری یه پیرزن 20 سالش می شد ؟

اگه اینترنت نبود کی می تونست دو جنس داشته باشه ؟

اگه اینترنت نبود چی چشم و گوش بچه ها رو باز می کرد ؟

اگه اینترنت نبود چطوری بدون این که صدات بیاد با بقیه حرف می زدی ؟

اگه اینترنت نبود من این چرت و پرتا رو کجا می نوشتم ؟

دانشگاه

ترم ۱ ( ترم جو گیریدگی )

الو سلام مامانی . منم هوشنگ . وای مامانی نمی دونی چه قدر این جا خوبه . دانشگاه فضای خیلی نازیه . وای خدا خوابگاه رو بگو . وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن - و جرقه ی اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده  – تنم مور مور میشه . راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه . دانشجو های سال های بالا تر میگن این بوی علم و دانشه ! لامسب این قدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه !!! پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان !


ترم ۲ ( ترم عاشق شدگی )

آه ای مریم . ای عشق من . همه ی زندگی من . می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی . می خواهمت با تمام وجود عزیزم . همه ی پول و سرمایه ی من متعلق به توست . بدون تو این دنیا رو نمی خوام . کی می شه این درس من تموم شه تا بیام بات ازدواج کنم . امروز یک ساعت پشت پنجره ی کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس می درخشیدی تماشا می کردم .


ترم ۳ ( ترم افسردگی )

الو مامان سلام . مریم منو ول کرد و گذاشت رفت ! مامان جون افسرده شدم . اولین عشقم بود . دارم می میرم از غصه . ای خدا بیا منو بکش راحتم کن . مامان من این زندگی رو نمی خوام .


ترم ۴ ( ترم زرنگ شدگی )

الو سلام مهشید جون . خوبی عزیزم ؟ منم پژمان ! کجایی نفس ؟ نیستی ؟ دلم تنگ شده واست گنجشک کوچولوی من . بیا ببینمت قربونت برم . مهشید جون من پشت خطی دارم . مامانمه . بعداً بت زنگ میزنم .
الو به به سلام . چطوری ندا جون ؟ آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم . پیرزن دلش تنگ شده واسم ! جوجوی من حالت خوبه ؟ به خدا منم دلم یه ذره شده واست . باشه عزیزم فردا ساعت 11 پارک پشت دانشکده دارو .

ترم ۵ ( ترم مشروطه گی )

الو سلام استاد ! قربون بچه ات ، دارم مشروط می شم . ۲ نمره بم بده . به خدا دیشب بابابم سکته کرد ، مرد . مامانم هم از غصه افتاد ، پاش شکست ، الان تو آی سی یو بستریه . منم ضربه روحی خوردم ، دچار فراموشی شدم ، اصلاً شما رو هم یادم نمیاد ! قول می دم جبران کنم .

ترم ۶ ( ترم ولخرجیدگی )

الو مامان ، من خونه می خوام ! راستی اون ۵۰ تومنی که ۳ روز پیش فرستادی تموم شد . دوباره بفرست . خرج پروژه ام شد !


ترم ۷ ( ترم پاتوقیده گی )

سلام داش مُصی ! حاجی دمت گرم امشب بساز ما رو . از اون پنیر شیرازیای ردیف بیار که مهمون دارم . ۳ سوت هم آیس بیار می خوایم فضا پیمایی کنیم . نوکرتم . آقایی .


ترم ۸ ( ترم فارغ التحصیلگی )

الو سلام خانم . واسه این آگهی که توی روزنامه دادید تماس گرفتم . فرموده بودید آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا می خواید ....


چشمم به انتظـار تو تر شد نیامدی

                                               اشکم شبیه خون جگر شدنیامدی

   گفتم غروب جمعه تو از راه می رسی

                                               عمرم در این قرار به سر شدنیامدی

    تا خواستم به جـاده ی وصـل تـــــو رو کنم

                                             غفلــت مــرا رفیق سـفر شدنیامدی

      در مســجدیم وطاعت این ماه شـغل ماست

بی قبله هــر نماز به سر شدنیامدی

این نفـــس بـد مــرام مــرا خـــوار و زار کـــرد

                                                 روز و شـبم به لـغو سپر شدنیامدی

         رسـوایی گــدای تــــو از حـد گـــــذشته است

                                                 عمرم به هـر گــناه هدر شدنیامدی

          از مــا گــــناه ســـــر زد و تـو شـــاهدش شدی

                                                  دیـدی دلــم به راه دگــر شدنیامدی

        خسران زده کسی اســت که از یار غافل است

                                                   بی تو دعـــــا بـدون اثر شدنیامدی

     از مـــا کــــه منفـــعت نـرســـیده بــــرای تـو

                                                  هر چه ز ما رسیده ضرر شدنیامدی

  گـفتیم لا اقـــل ســـر افطــــار می رسی

  دیده به راه ماند و سحر شدنیامدی 


میلاد با سعادت حضرت مهدی عج

بر تمام شیعیان جهان مبارکباد